ماتم برد :. تعجب کردم ، حیرت کردم
ماسوا : موجودات ، مخلوقات ، غیر از خدا
مانع : جلوگیری کننده ، سد
ماهر : زبردست
متجاوز : ستمگر ، کسی که به دیگران ظلم می کند
متحیر : سرگذشته ، شگفت زده ، حیرت زده
متغیر : خشمگین ، عصبانی ، دگرگون
متفکرانه : در حال تفکر ، اندیشمندانه
محال : نشدنی ، غیر ممکن
مختصر : کم ، کوتاه ، گزیده
مدارا : با نرمی و ملایمت رفتار کردن
مرغان : پرندگان
مرور : مطالعه کردن مطلبی به صورت تند ، بازخوانی
مستجاب : پذیرفته شده ، برآورده شده
مسکین : فقیر ، تهی دست
مسئولیت : بر عهده داشتن وظیفه ای
مشام : بینی
مشتاق : دارای شوق
مشک : ماده ای روغنی بسیار معطر و خوشبو
معتدل : آب و هوایی که نه گرم است و نه سرد
معذرت خواهی : عذرخواهی
معلق : آویزان
مغفرت : بخشش گناهان ، آمرزش
مقابله : رویارویی ، مواجهه
مقصود : نیت ، خواسته ، آرزو
مکتب : محل درس خواندن
منتظر : چشم به راه ، کسی که انتظار می کشد
منع کردن : بازداشتن ، دور کردن
موشک : موش کوچک
می لنگید : لنگان لنگان راه می رفت